ایران بزرگ

ساخت وبلاگ
ادامه ...حالا چرا کامپیوتر؟ و چرا کار و دانش؟اولین تجربه ام با کامپیوتر مربوط به دوره راهنمایی بود . چند جلسه از زنگ حرفه و فن ما را به یک آموزشگاه بردند که چند کامپیوتر داشت . آن زمان ویندوز 95 تازه منتشر شده بود اما آن کامپیوترها فقط از سیستم عامل Dos استفاده می کردند و خیلی چشممان را نگرفتند!سال اول دبیرستان بودم که یکی از پسرخاله هایم به عنوان اولین نفر در فامیل صاحب کامپیوتر شد! و اولین باری که کامپیوترش را دیدم ، نشستیم و با هم فیلم " جنگ ستارگان " را که تا آن زمان فقط تعریفش را شنیده بودم در کامپیوتر تماشا کردیم . دفعه بعدی که خانه شان رفتیم یک بازی استراتژیک داشت که اسمش یادم نیست اما خیلی شبیه بازی جنرال بود (البته خود جنرال چند سال بعدش منتشر شد) و روی سیاره مریخ اتفاق می افتاد . تا شب نشستم و فقط این بازی را انجام دادم و به معنای واقعی کلمه عاشق کامپیوتر شدم! به بنده حق بدهید که از دست والدینم ناراحت باشم! آخه شب امتحان آخر سال زیست شناسی موقع مهمانی رفتن است؟!از همان شب تصمیم گرفتم وارد رشته کامپیوتر شوم! حتی می خواستم بعد از گرفتن دیپلم ریاضی ، در دانشگاه رشته کامپیوتر قبول شوم و حالیم نبود درس رشته کامپیوتر با بازی کردن و فیلم دیدن با کامپیوتر چقدر فرق دارد؟! بنابراین در نهایت وقتی دیدم از پس رشته ریاضی بر نمی آیم ، انتخاب اول و آخرم مشخص بود . اما در اصفهان فقط یکی-دو هنرستان بودند که رشته کامپیوتر را به صورت تخصصی داشتند و راهشان برایم دور بود ، بعلاوه چون یک سال عقب بودم اگر به آنجاها می رفتم باید خیلی فشرده تر کلاس های تخصصی را می گرفتم و بیشتر سختم می شد! از طرف دیگر از بچگی به هنرستان رازی رفت و آمد داشتم و همه سوراخ-سمبه هایش را بلد بودم! پس انتخابم این ش ایران بزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ایران بزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fbamn-bigir7 بازدید : 46 تاريخ : يکشنبه 6 فروردين 1402 ساعت: 17:24

دو خاطره درباره کلاس های تئاتر دوره راهنمایی یادم افتاد که ذکرشان در اینجا خالی از لطف نیست ؛خاطره اول : آقای عکاف زاده اصرار عجیبی داشت که هیبنوتیزم کردن بلد است! و همیشه حدود نیم ساعت از سه ساعت جلسه تمرین تئاتر را به خواب کردن بچه ها اختصاص می داد و چون جلسه تئاتر بعد از ظهر و بعد از تمام شدن کلاس های درسی بود ، قاعدتاً یک چرت بعدازظهر می چسبید! اما نمی دانم چرا بنده هیچ وقت خوابم نبرد! آقای عکاف زاده می گفت روی زمین سرد و سنگی کف سالن هر جور که راحت هستیم دراز بکشیم و چشممان را ببندیم ، بعدش شروع می کرد به گفتن جملات آرامش بخش و بعد از یکی-دو دقیقه ظاهراً همه خواب بودند! راستش هیچوقت دلم نیامد ضایعش کنم و همیشه تا لحظه اعلام بیدارباش خودم را به خواب می زدم! یکی-دو بار یکی از بچه ها را بیدار کرد و از او خواست با دستمال هایی که داشتیم (قرار بود در تئاتر بجای کمربند از دستمال استفاده کنیم اما روزهای آخر به این نتیجه رسیدیم که با کمربند طبیعی تر می شود!) پای بچه ها را به هم ببندد تا مثلاً ثابت کند که همه خواب بوده اند اما آن بنده خدا زورش نمی رسید که همزمان هم پایم را بلند کند و هم دستمال را دورش بپیچد و باز هم هیچ عکس العملی نشان ندادم! هیچ وقت هم از بچه های گروه نپرسیدم که آیا فقط من خوابم نمی برد یا آنها هم اینطور بودند؟!خاطره دوم : در چند هفته آخر تمرینات تئاتر بچه های گروه شاکی شده بودند که یک نفر پول و اشیاء گرانبهایشان را از داخل کیف ها که داخل یکی از کلاس ها می گذاشتیم می دزدد! همه هم در طول تمرین جلوی چشم هم بودیم و نمی توانستیم به کسی تهمت بزنیم! بعضی از بچه ها یواشکی می گفتند کار یکی از سال پایینی هاست! اما آخرش معلوم نشد کار کی بود؟ یک بار هم یک 500 تومانی از بنده ایران بزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ایران بزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fbamn-bigir7 بازدید : 29 تاريخ : يکشنبه 6 فروردين 1402 ساعت: 17:24

با سلام مجدد .از آنجایی که خیلی به استفاده از تصاویر گوگل ارث علاقه دارم ، می خواهم تصاویر این نرم افزار از مراکز آموزشی که در آنها بوده ام را خدمتتان ارائه کنم! ابتدا تصاویر با بهترین کیفیت ممکن ، و بعد هم تصاویر با امکان مقایسه اندازه!محل مهدکوک و آمادگی " نوباوگان وطن " که اکنون بخشی از خیابان حاج آقا رحیم ارباب است:*دبستان دولتی پسرانه جنت ، روبروی پل خواجو:*مکان اولیه راهنمایی غیرانتفاعی پسرانه کیهان در خیابان آپادانا دوم که بجایش مجتمع مسکونی ساخته اند!:*مکان دوم مدرسه کیهان که الان یک آموزشگاه دخترانه است ، ضمناً آن زمان حیاطش سبز نبود!:*دبیرستان نمونه دولتی پسرانه هراتی در خیابان کمال اسماعیل (روبروی پل جوبی):*دبیرستان دولتی پسرانه صارمیه در خیابان چهارباغ خواجو (البته زمان ما زمین فوتبالش چمن نبود!):*هنرستان دولتی پسرانه رازی در خیابان آبشار:*محل آموزشگاه فنی و حرفه ایی برهان در خیابان سپهسالار روبروی بیمارستان حجتیه (آموزشگاه برهان هم یکی دو سال بعد از ما جمع شد):*دانشکده فنی شهرکرد:*دانشکده فنی شهید مهاجر اصفهان (تفاوت را احساس کنید!):***این هم تصاویر مقایسه اندازه بدون هیچ توضیح اضافه ::......... ایران بزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ایران بزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fbamn-bigir7 بازدید : 52 تاريخ : يکشنبه 6 فروردين 1402 ساعت: 17:24

روز جمعه گذشته و در چهارمین روز ثبت نام انتخابات ریاست جمهوری هرچند هجوم افراد عادی و فاقد صلاحیت به ستاد انتخابات ادامه داشت اما تعداد چهره های شناخته شده سیاسی که برای ثبت نام مراجعه کردند افزایش یافت و بویژه شاهد حضور چند نفر از رقبای اصلی برای ثبت نام بودیم . امروز هم در شرایطی که حدود دو ساعت ا ایران بزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ایران بزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fbamn-bigir7 بازدید : 38 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 12:15

ببخشید دوستان ، سر قضیه سوریه کمی اعصابم به هم ریخته ، اما می خواهم داوطلبان سرشناس روز آخر نام نویسی انتخابات ریاست جمهوری را هم که پرشمار هستند مروری داشته باشم . لازم به توضیح می باشد که آقای مهرداد بذرپاش از نامزدهای مورد حمایت جمنا به عنوان آخرین نفر وارد ستاد انتخابات شد اما به خبرنگاران گفت ب ایران بزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ایران بزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fbamn-bigir7 بازدید : 37 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 12:15

نظرسنجی ها (1) :چهار سال قبل نظرسنجی های اینترنتی هرچند حکایت از پیشتازی آقای روحانی داشت اما از آنها اینطور برداشت می شد که انتخابات به دور دوم کشیده خواهد شد و اصلوگرایان شانس شکست روحانی در دور دوم را خواهند داشت . اما آقای روحانی با رای 50.7% در همان دور اول پیروز گردید و نقشه اصولگرایان نقش بر ایران بزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ایران بزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fbamn-bigir7 بازدید : 38 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 12:15

با هم بخندیم (1) :  پدر برای اولین بار دید که دخترش به جای دو ساعت ، یک ربع با تلفن حرف زد و قطع کرد . پرسید : کی بود؟  دختر گفت : اشتباهی گرفته بود!  قاضی : اگه جواب ندی پدرتو در میارم! متهم : خدا پدرتون رو بیامرزه ، پدر من خیلی وقته که توی زندانه!  یه دختر مسیحی میره پیش کشیش و میگه : ببخشید من هر ایران بزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ایران بزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fbamn-bigir7 بازدید : 36 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 12:15

با هم بخندیم (2) :   یه روز یه گنجیشکه با یه موتوری تصادف میکنه و بیهوش میشه . وقتی به هوش می یاد می بینه توی قفسه ، میزنه تو سرش و میگه : بیچاره شدم موتوریه مرد!   پدر : پسرم صبح چی می خواستی به من بگی؟ پسر : هیچی ، نمی خواستم بترسونمتون ، ولی معلم ریاضیمون گفته از این به بعد هر کس مساله ها رو غلط ایران بزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ایران بزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fbamn-bigir7 بازدید : 37 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 12:15

با هم بخندیم (3) : پدر : پسر جان ، چون وارد شانزده سالگی می شوی ، امکان دارد دوستانت تو را گول بزنند و به تو سیگار تعارف کنند ، مبادا قبول کنی! پسر : نه ، پدر ، مطمئن باش ، چون من دو سال پیش سیگار رو ترک کردم! از دختره می پرسند : نامزدت چه شکلیه؟ میگه : مثل اسب نجیب ، مثل پلنگ مهربون ، مثل شیر قوی ، ایران بزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ایران بزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fbamn-bigir7 بازدید : 43 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 12:15

با هم بخندیم (4) : یه نفر میره عیادت یکی از دوستاش ، موقع رفتن به اقوام حاضر میگه : تو رو خدا مثل دفعه قبل نکنید که مریضتون مرد و ما رو خبر نکردید! یه نفر یه سکه میندازه توی هوا ، شیر میاد ، فرار می کنه! گرگه میره در خونه بزبز قندی ، در میزنه ، میگه : منم مادرتون ، غذا آوردم براتون! خرسه میاد در رو ایران بزرگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ایران بزرگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fbamn-bigir7 بازدید : 42 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 12:15